پیامبران الاهی، در همه زمینه ها الگویند، در گفتار، کردار و حتی سکوت که معنی خود را دارد؛ چون خدا آنان را برای هدایت بشر بفرستاده است. اگر کوچکترین خطا و اشتباهی از آنان دیده شود، پیروی از آنان معنای خود را از دست می دهد. زیرا:
1. هدف از بعثت انبیاء تربیت و راهنمایی انسان است و در تربیت، کردار مربی بیش از گفتار او اثر می گذارد. از این رو، گفتار راهنمایی در دل و جان دیگران اثر می گذارد که از گناه و آلودگی پیراسته باشد. بر این اساس است که انبیا و امامان علیهم السلام معصوم و مصون از گناه هستند.2. پیامبران که مربیان واقعی بشرند، باید از هرگونه گناه و اشتباه پاک و پیراسته باشند تا مردم به آنان اعتماد کنند و گرنه بهانه جویان به بهانه اینکه آنان نیز اشتباه می کنند و حقیقت طلبان به خاطر تزلزل نسبت به آن چه انبیاء می گویند از پذیرفتن دعوتشان خودداری می کنند؛ چون نمی دانند کدام گفتار و کردار آنان درست و کدام اشتباه است.
انسان برای الگو برداری به پیامبران مراجعه می کند تا با مشاهده و یا شنیدن هر چیز از آنان مانند آنان رفتار کند تا به کمال برسد.
حال به سراغ پیامبرنمای بهائیان می رویم:
او در زندان می گوید: لا اله الا انا المسجون الفرید
روز تولدش می گوید: ولد من لم یلد و لم یولد (متولد شد کسی که نه می زاید و نه زاییده می شود.) که این تناقضی آشکار است.
بهائیان می گویند، این سخنان بهاء شطحیات است یعنی از خود بی خود شده و گفته است و حال اینکه هیچ سهو، نسیان و از خود بی خود شدنی از پیامبران الاهی پذیرفته نیست؛ زیرا آنان راهنمای مردمند و اگر یک خطا کردند دیگر به بقیه گفتار و کردار آنان نمی شود اعتماد کرد؛ چرا که شاید هر کار آنان اشتباه باشد و ما را به هدف نرساند.
حال که گفتار پیامبر نمای بهائیان را شنیدیم و کردارش را دیده ایم به سراغ انبیاء الاهی مانند حضرت محمد صل الله علیه و اله و سلم می رویم:
حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم بجای آن که خود را خدا بخواند، پیوسته خود را عبد می خواند و همانگونه که خدا خواسته پیامها را می رساند به عنوان مثال مسلمانان در نماز می خوانند:
اشهد ان محمدا عبده و رسوله، اول می گویند او بنده خداست و سپس او را رسول و پیامبر خدا می خوانند یعنی اول او را پایین آورده و فرمانبر می کنند و سپس او را رسول و پیامبر خدا می نامند.
تفاوت آن پیامبرنما و این پیامبر از زمین تا آسمان است…